زندگینامه نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی در چهاردهم فروردینماه سال ١٣١۵ در تهران بهدنیا آمد و در سن ۷۲ سالگی پس از چندین سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری بعد از ظهر پنجشنبه ۱۶خرداد ۱۳۸۷ درگذشت .
وی تحصیلات مقدماتی را در این شهر گذراند و پس از گرفتن دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون، به دانشكدهی حقوق وارد شد. اما این دانشكده را پس از دو سال رها كرد و سپس در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی به درجهی لیسانس رسید.
او از ١٣ سالگی به یك سازمان سیاسی پیوست كه بارها دستگیری، بازجویی و زندان رفتن را برایش درپی داشت.
ارایهی فهرست كاملی از شغلهای ابراهیمی، كار دشواری است. او خود در دو كتاب ”ابن مشغله” و ”ابوالمشاغل” ضمن شرح وقایع زندگی، به فعالیتهای گوناگون خود نیز پرداخته است. ازجمله شغلهای او بوده است: كمككارگری تعمیرگاه سیار در تركمنصحرا، كارگری چاپخانه، حسابداری و تحویلداری بانك، صفحهبندی روزنامه و مجله و كارهای چاپ دیگر، میرزایی یك حجرهی فرش در بازار، مترجمی و ویراستاری، ایرانشناسی عملی و چاپ مقالههای ایرانشناختی، فیلمسازی مستند و سینمایی، مصور كردن كتابهای كودكان، مدیریت یك كتابفروشی، خطاطی، نقاشی و نقاشی روی روسری و لباس، تدریس در دانشگاهها و ...
در تمام سالهای پركار و بیكار یا وقتهایی كه در زندان بهسر میبرد، نوشتن را ـ كه از ١٦ سالگی آغاز كرده بود ـ كنار نگذاشت. در سال ١٣۴٢ نخستین كتاب خود را با عنوان ” خانهیی برای شب” بهچاپ رسانید كه داستان ”دشنام” در آن با استقبالی چشمگیر مواجه شد. تا سال ١٣۸٠ علاوه بر صدها مقالهی تحقیقی و نقد، بیش از صد كتاب از او چاپ و منتشر شده است كه دربرگیرندهی داستان بلند (رمان) و كوتاه، كتاب كودك و نوجوان، نمایشنامه، فیلمنامه و پژوهش در زمینههای گوناگون است. ضمن آنكه چند اثرش به زبانهای مختلف دنیا برگردانده شده است.
نادر ابراهیمی چندین فیلم مستند و سینمایی و همچنین دو مجموعهی تلویزیونی را نوشته و كارگردانی كرده، و آهنگها و ترانههایی برای آنها ساخته است. او همچنین توانسته است نخستین مؤسسهی غیرانتفاعی ـ غیردولتی ایرانشناسی را تاسیس كند؛ كه هزینه و زحمتهای فراوانی برای سفر، تهیهی فیلم و عكس و اسلاید از سراسر ایران و بایگانی كردن آنها صرف كرد؛ ولی چنانكه باید، شناخته و بهكار گرفته نشد و با فرارسیدن انقلاب و جنگ، متوقف شد.
او فعالیت حرفهیی خود را در زمینهی ادبیات كودكان، با تاسیس ”مؤسسهی همگام با كودكان و نوجوانان” ـ با همكاری همسرش ـ در آن مؤسسه متمركز كرد. این مؤسسه، بهمنظور مطالعه در زمینهی مسائل مربوط به كودكان و نوجوانان برپا شد و فعالیتش را در حیطهی نوشتن، چاپ و پخش كتاب، نقاشی، عكاسی، و پژوهش دربارهی خلقوخو، رفتار و زبان كودكان و نیز بررسی شیوههای یادگیری آنان دنبال كرد. ”همگام” عنوان ”ناشر برگزیدهی آسیا” و ”ناشر برگزیدهی نخست جهان” را از جشنوارههای آسیایی و جهانی تصویرگری كتاب كودك دریافت كرد.
ابراهیمی در زمینهی ادبیات كودكان، جایزهی نخست براتیلاوا، جایزهی نخست تعلیم و تربیت یونسكو، جایزهی كتاب برگزیدهی سال ایران و چندین جایزهی دیگر را هم دریافت كرده است. او همچنین عنوان ”نویسندهی برگزیدهی ادبیات داستانی ٢٠ سال بعد از انقلاب” را بهخاطر داستان بلند و هفتجلدی ”آتش بدون دود” بهدست آورده است.
نادر ابراهیمی در زندگی پرفرازونشیب خود، جایگاه خاصی برای ورزش نگهداشته است. او رشتههای مختلف ورزشی را تجربه كرده، یكی از قدیمترین گروههای كوهنوردی بهنام ”اَبَرمرد” را بنیان نهاده و در توسعهی كوهنوردی و اخلاق كوهنوردی، تاثیرگذار بوده است.
کتابهای نادر ابراهیمی:
چهل نامه کوتاه به همسرم - بار دیگر شهری که دوست میداشتم - افسانه باران -حکایت آن اژدها - یک عاشقانه آرام - فردا شکل امروز نیست - تضادهای درونی -ابن مشغله -ابوامشاغل و ...
زندگینامه نظامی
حکیم جمال الدین ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید نظامی گنجوی در سال 525 در شهر گنجه متولد شد(اجداد نظامی اهل شهر تفرش بوده اند) و در سال 614 یا 619 در همین شهر وفات کرد و به خاک سپرده شد.
نظامی از داستانسرایان بزرگ و استادان مسلم در سرودن شعر تمثیلی و بزمی است.و همه عمر را به جز سفر کوتاهی که به دعوت قزل ارسلان (581-587) به یکی از نواحی نزدیک گنجه کرد، در وطن خود باقی ماند.
نظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد. اگر چه داستانسرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانستهاست شعر تمثیلی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است.
وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو و دلپسند و تصویر جزئیات بانیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافتهاست.
با وجود آنکه آثار نظامی از نظر اطناب در سخن و بازی با الفاظ و آوردن اصطلاحات علمی و فلسفی و ترکیبات عربی فراوان و پیچیدگی معانی بعضی از ابیات، قابل خرده گیری است، ولی «محاسن کلام او به قدری است که باید او را یکی از بزرگترین شعرای ایران نامید و مخصوصاً در فن خود بی همتا و بی نظیر معرفی کرد.
نظامی در بزم سرایی، بزرگترین شاعر ادبیات فارسی است.
مهمترین اثر او «پنج گنج» یا «خمسه» است که تعداد ابیات آن را تا حدود 20 هزار بیت نوشته اند. وعبارتست از: مخزن الاسرار، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، هفت پیکر، اسکندرنامه، که تمامی مثنویها به سبک عراقی است.
زندگینامه اوحدی مراغه ای
رکنالدین اوحدی مراغهای در سال ۶۷۳ هجری قمری در مراغه بدنیا آمد.
اوحدی در مراغه بدنیا آمد اما اصالتاً اهل اصفهان بوده ،مدتی نیز در اصفهان اقامت داشته و به تحصیل علم پرداخته است اما بیشتر عمرش را در آذربايجان بسر برده است.
اشعار به جای مانده از ایشان به حدود پانزده هزار بیت میرسد.
اوحدی در سال ۷۳۸ هجری قمری چشم از جهان فروبست و در مراغه به خاک سپرده شد، در حال حاضر یک موزه در کنار مقبرهٔ اوحدی در مراغه دایر میباشد و سال وفات ایشان در سنگ قبر قبلی شاعر که در موزه نگهداری می شود ثبت شده است.
آثار اوحدی:
دیوان قصاید و رباعیات و غزلیات ، ده نامه یا منطق العشاق ، مثنوی جام جم
زندگینامه امیرخسرو دهلوی
امیر ناصرالدین ابوالحسن خسروبن امیر سیف الدین محمود دهلوی (امیر خسرو دهلوی) در سال ۶۵۱ هجری قمری در پتیالی هند بدنیا آمد. و در سال ۷۲۵ هجری قمری در دهلی هندوستان درگذشت.
پدر ایشان، سیف الدین محمود از امیران قبیله ی لاچین و از ترکان ختایی ماوراءالنهر بود که در زمان حمله مغولان و تاتار به سوی هندوستان کوچ کرد.
دهلوی پس از فراگیری نوشتن و خواندن به شاگردی شیخ نظام الدین محمدبن احمد دهلوی، معروف به «نظام اولیاء» درآمد.
دهلوی در جوانی به خدمت شاهان درآمد و به مدح پادشاهان روزگار گذراند و همچنان از شاگردی و کسب فیض از پیر و مرادش، نظام الدین اولیاء غافل نبود.
امیر خسرو دهلوی بعد از مرگ نظام الدین اولیاء خدمت شاهان را ترک کرد و همه ی دارایی اش را به نیازمندان بخشید و شش ماه بعد از مرگ استادش در سال 725 هجری قمری در گذشت و او را در کنار قبر نظام الدین اولیاء به خاک سپردند.
زندگینامه شوریده شیرازی
محمد تقی ملقب به فصیح الملک و متخلص به شوریده ، در تاریخ1276 هجری قمری در شیراز یدنیا آمد.و1345 هجری قمری در شیراز درگذشت و در جوار آرامگاه سعدی به خاک سپرده شد.
در هفت سالگى بر اثر مرض آبله نابینا شد.ایشان از نابینائی خود سخت افسرده و شوریده حال بود تخلصش را نیز شوریده انتخاب کرد.
پدرش را در نه سالگى از دست داد و سرپرستى وى را داییش بر عهده گرفت.
ایشان بین سالهای 1270 - 1309 هجری به دربار ناصر الدین شاه قاجار راه یافت و به لقب مجد الشعرائی و سپس به لقب فصیح الملکی ملقب گردید
شوریده در 21 مهر 1305 خورشیدی برابر با ششم ربیعالثانی 1345هجری قمری در شیراز درگذشت و در جوار قبرسعدی به خاک سپرده شد.
زندگینامه ایرج جنتی عطایی
ایرج جنتی عطایی نمایشنامهنویس ، شاعر و ترانهسرای ایرانی است که در ۱۹ دیماه ۱۳۲۵ در شهر مشهد زاده شد وی هم اکنون در کشور انگلستان ُ شهر لندن سکونت دارد.
ایرج جنتی عطایی فارغ التحصیل تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک تهران است .وی دکترای جامع شناسی هنر از کالج چلسی دارد و از بنیان گذاران گروه تئاتری مزدک می باشد. ایرج جنتی عطایی را از برجسته ترین ترانه سرایان تاریخ ایران و از پیشاهنگان ترانه سرایی نوین می دانند.
وی برنده جایزه فروغ در سال 1351 به خاطر ارزش های هنری و اجتماعی ترانه هایش و کوشش بی دریغ او در راه فزونی فکر و توسعه فرهنگ از طریق موسیقی همراه با کلام شد.ایرج جنتی عطائی جایزه فروغ را در آستانه برگزاری دیگربار آن ( به عنوان اعتراض به شیوه حاکم بر گزینش نامزد های دریافت جایزه ) پس داد.
آثار ایرج جنتی عطایی:
و آنگاه آه ای فرشته ، سوگ نامه برای تو ، شکستن و رستن ، زخم های ما ، آواز در زنجیر ، فاخته ی دهان دوخته ، پرومته در اوین ، خورشید شب ، رستمی دیگر ، اسفندیاری دیگر ، پروانه یی در مُشت ، زمزمه های یک شب سی ساله ، رفت و برگشت ، گزینه نمایش ها و...
زندگینامه حبیب یغمایی
حبیب یغمایی متولد ۱۲۸۰ دهکده خور منطقه جندق از بخش خور و بیابانک است وی در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۳ در تهران دار فانی را وداع گفت.
حبیب یغمایی در جوانی برای دانش اندوزی رهسپار شاهرود شد و از محضر« صدر الادبا » (عبدالله یاسایی وکیل مجلس و وزیر تجارت) که در ادبیات فارسی و عربی و فقه و اصول کم مانند بود بهره ها برد .استاد یغمایی در سال 1300 شمسی پس از ازدواج راهی تهران شد و در مدسه آلیانس و پس از آن در دارالمعلمین عالی نزد استادانی چون علامه اقبال آشتیانی و عبد العظیم خان قریب به دانش آموزی پرداخت .
استاد در سال 1314 به مدریت کل نگارش وزارت معارف منصوب شد و به کار تدوین کتب درسی نظارت داشت .
حبیب یغمایی به مدت سی سال تمام و بدون وقفه ماهنامه ادبی و فرهنگی یغما را منتشر کرد که خود مدیر و سردبیر آن بود. دوره یغما یکی از مهمترین منابع ادبی ایران در فاصله سالهای ۱۳۲۷تا ۱۳۵۷ است.دوره سی و یک ساله مجله یغما به راستی یک دایرﺓ المعارف اسلامی ایرانی است و حاصل عمر بنیاگذار آن است .
شعر «روباه و زاغ»، از معروفترین اشعار آوردهشده در کتاب فارسی دوم ابتدایی، از سرودههای حبیب یغمایی است.
کتابهای حبیب یغمایی:
تاریخ جندق و بیابانک ، یادبودنامه تقی زاده ، رسالهای درقافیه ، سرنوشت دخمه ارغوان (مجموعه اشعار)
زندگینامه سلمان هراتی
سلمان هراتی سال ۱۳۳۸ در یکی از روستای تنکابن مازندران متولد شد و در نهم آبان ۱۳۶۵ هنگام عزیمت به لنگرود در یک سانحهٔ رانندگی، درگذشت.
تحصیلات ابتدایی تا پایان دوران متوسطه را در زادگاهش خواند. سپس در دانشسرای راهنمایی تحصیلی پذیرفته شد و پس از دو سال در رشتهٔ هنر، مدرک فوق دیپلم اخذ کرد. وی پس از پایان تحصیلات در یکی از مدارس روستاهای دور لنگرود مشغول تدریس شد.
تخلص او در اشعارش «آذرباد» بود و در شعرهای سلمان میتوانیم تاثیری ازسهراب سپهری فروغ فرخزاد را ببینیم او حتی یکی از شعرهایش را تقدیم به سهراب سپهری کرده بود .سلمان از دوستان نزدیک قیصرامین پور وسید حسن حسینی بود ،سید حسن حسینی بعد از مرگ سلمان یکی از بهترین آثار ادبیش یعنی کتاب "بیدل ، سپهری و سبک هندی" را تقدیم به او کرد و قیصر امین پور هم کلیات او را منتشر کرد.
سلمان هراتی به عنوان شاعری دگراندیش به حساب می آمد وی به دلیل اعتراضات نسبت به دور شدن از اهداف اولیه انقلاب به همراه ۱۵ نفر دیگر از حوزه هنری اخراج شد.
از سلمان هراتی سه مجموعه با نامهای "از این ستاره تا آن ستاره" ، "از آسمان سبز" و "دری به خانه خورشید" به چاپ رسیده است.
زندگینامه وحشی بافقی
مولانا شمسالدین یا کمالالدین محمد وحشیبافقی یکی از شاعران نامدار سده دهم ایران است که در سال ۹۳۹ هجری قمری در شهر بافق چشم به جهان گشود. کلیات وحشی متجاوز از نه هزار بیت و شامل قصیده، ترکیب بند و ترجیع بند، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی است. وی در سال ۹۹۱ هجری قمری در شهر یزد درگذشت.
وحشی شاعری بلند همت، حساس، وارسته و گوشه گیر بود با وجود اینکه شاعران هم عصر او برای برخورداری از نعمتهای دربار گورکانی هند، امیران و بزرگان این دولت، به هند مهاجرت می گردند؛ وحشی نه تنها از ایران بیرون نرفت بلکه حتی از بافق تنها مدتی به کاشان رفت و پس از آن تمام عمرش را در یزد اقامت کرد.غزلهای او سرآمد اشعارش است و از نظر ارزش و مقام، جزو رتبه های اول شعر غنایی فارسی است. در اکثر آنها، احساسات و عواطف شدید و درد و تألم درونی شاعر با زبانی ساده و روان و دلپذیر با نیرومندی هر چه تمامتر بیان شده است.
وحشی دو مثنوی به استقبال از خسرو و شیرین نظامی دارد یکی به نام ”ناظر و منظور“ و دیگری به نام فرهاد و شیرین. مثنوی نخستین به سال ۹۶۶ به پایان رسید و ۱۵۶۹ بیت است و اما مثنوی دوم که از شاهکارهای ادب دراماتیک پارسی است، هم از عهد شاعر شهرت بسیار یافت لیکن وحشی بیش از ۱۰۷۰ بیت از آن را نساخت و باقی آن را وصال شیرازی شاعر مشهور سده سیزدهم هجری (م ۱۲۶۲) سروده و با افزودن ۱۲۵۱ بیت آن را به پایان رسانیدهاست. شاعری دیگر به نام صابر بعد از وصال ۳۰۴ بیت بر این منظومه افزود.
زندگینامه والت ویتمن
والت ویتمن ، ۱۸۱۹ در بروکلین به دنیا آمد.وی شاعر مدرن و روزنامه نگار آمریکایی است که او را پدیدآورنده شعر آزاد آمریکا میدانند.ویتمن در سال ۱۸۹۲ در مقبرهای که پیشاپیش ساخته بود به خاک سپرده شد.
در ۱۲ سالگی پس از ترک تحصیل به کار در چاپخانه و مطالعه آثار ادبی از هومر و شکسپیر تا تورات پرداخت. او تا ۱۷ سالگی در نیویورک به عنوان متصدی چاپ کار کرد و با هنر و ادبیات جدید آشنا شد. پس از مدتی معلمی در زادگاه خود، از سال (۱۸۴۱) به روزنامهنگاری حرفهای پرداخت و این شغل را با وقفههایی تا آخر عمر ادامه داد.
روزنامهٔ لانگ آیلندر (Long Islander) که ویتمن تاسیس کرد، هنوز چاپ میشود.
در سال (۱۸۵۵) نخستین دفتر شعر خود را با عنوان «برگهای علف» شامل ۱۲ شعر بدون عنوان و یک مقدمهٔ تاریخی، منتشر کرد.
ویتمن ویرایش دوم برگهای علف را در سال (۱۸۵۶) منتشر کرد که شامل ۳۳ شعر به همراه نامهای از امرسون که بر ویرایش اول کتاب نوشته بود، به همراه درآمدی طولانی از ویتمن در پاسخ امرسون بود. او ویرایش و تکمیل این کتاب را تا آخر عمر ادامه داد و نسخههای مختلفی از آن به چاپ رساند. آخرین ویرایش برگهای علف معروف به «ویرایش بسترمرگ» که او در سال (۱۸۹۲) پیش از مرگ منتشر نمود، کتابی بزرگ با ۳۸۳ شعر است که در ۱۴ فصل تنظیم شدهاند و فصلها عنوان «کتاب ۱» تا «کتاب ۱۴» را دارند.در سال (۱۸۹۱) کتاب «خداحافظ , خیال من» را چاپ کرد و همواره تا پایان عمر به بازبینی برگهای علف مشغول بود.
زندگینامه نعمت الله ترکانی
نعمت الله ترکانی ،سال 1330 (ه ش) مطابق 1951 میلادی در نواحی اطراف شهر هرات چشم به جهان گشود.
تحصیلات ابتدائی را در شهر هرات و در دانشگاه کابل تحصیلات دانشگاهی خود را ادامه داده و پس از اتمام دوره تحصیل در دانشگاه کابل در سال 1976 برای مقطع فوق لیسانس با استفاده از یک بورس تحصیلی عازم کشور انگلستان شد. از سال1978 به بعد در افغانستان به تدریس پرداخت.
سال 1992 و بخاطر جنگ ، شهر کابل را بسوی هرات ترک نمود و مدت ده سال در سازمان های کمک رسانی بین المللی در هرات مشغول خدمت به هم میهنان اش گردید.
در سال 2002 به کشور اتریش مهاجرت کرد. وی متاهل و دارای شش فرزند است. به ادبیات، تاریخ و موسیقی علاقه داشته، به حزب و یا تنظیم سیاسی وابستگی ندارد. از او در مطبوعات کشورش از سال 1976 به بعد شعر داستان و مقالات ادبی زیادی با نامهای "نعمت الله ترکانی" یا "جهانمهر هروی" چاپ شده است.
زندگینامه نزار قبانی
نِزار قَبانی ، ۲۱ مارس ۱۹۲۳ در شهر دمشق سوریه به دنیا آمد.وی در آوريل ۱۹۹۸ در لندن از دنيا رفت.
نزار قبانی در دمشق دیپلم ادبیات و فلسفه گرفت. معلمین وی فرانسوی بودند و از همان دوره با آثار شاعران و نویسندگان فرانسوی آشنا شد.
هنگامی که ۱۵ ساله بود خواهر ۲۵ سالهاش به علت مخالفت خانوادهاش با ازدواج با مردی که دوست داشت اقدام به خودکشی نمود. در حین مراسم خاکسپاری خواهرش ، وی تصمیم گرفت که با شرایط اجتماعی که او آن را مسبب قتل خواهرش میدانست بجنگد.
ماجراي دیگری که بر نزار قبانی تاثیر بسیاری گذاشت،ترور همسر او «بلقيس الراوي» بود كه در جريان بمب گذاري يك گروهك مخالف رژيم عراق در سال ۱۹۸۱ در سفارت عراق در بيروت جان باخت،وی كشته شدن همسرش را بهانه اي براي محكوم كردن فتنه ها و تفرقه هاي موجود بين عرب ها قرار مي دهد:
«اگر آنان درخت زيتوني را از ربع قرن پيش آزاد كردند
يا ميوه ليمويي را بازگرداندند
و پليدي را از تاريخ محو نمودند
از قاتلان تو تشكر خواهم كرد اي بلقيس
اما آنان فلسطين را ترك كردند تا آهويي را بكشند»
نزار در مورد جهان عرب اینچنین می نویسد: «عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و برده است و من میخواهم که آن را آزاد کنم. من میخواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. روابط بین زنان و مردان در جهان ما درست نیست.»
نزار قباني تا قبل از شكست عرب ها، در ژوئن ،۱۹۶۶ فقط اشعار عاشقانه مي سرود، اما بعد از آن شكست بود كه وارد سياست شد و قصيده «يادداشتي بر دفتر شكست» را سرود كه در محافل ادبي و سياسي جهان عرب غوغايي به وجود آورد. بعضي سرودن اين شعر را به فال نيك گرفتند و آن را مقدمه اي براي سرودن هر چه بيشتر اشعار سياسي و اجتماعي توسط او مي دانستد.
وقتی در لندن سفیر سوریه بود انگلیسی را آموخت. بعدها در مادرید که محل مأموریتش بود با زبان اسپانیایی آشنا شد: «می دیدم که چه زبان لطیفی ست. من به شعرهای ماچادو، خیمِنِز، آلبرتی و لورکا دلبستگی عجیبی یافتم. این زبان زبان عشق و انقلاب، آب و آتش در کنار هم است».
وی به مدت بیست سال در دستگاه دیپلماسی سوریه خدمت کرد.
وی در آوريل ۱۹۹۸ در لندن از دنيا رفت. جنازه نزار قباني به دستور حافظ اسد رئيس جمهور سوريه با احترام نظامي و تشريفات رسمي بر دوش هزاران نفر از دوستداران شعرش در دمشق زادگاه او به خاك سپرده شد.
دكترشفیعی کندکی در كتاب شاعران عرب آورده است: چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه از شعرش خوشمان بیاید یا نه، قبانی پرنفوذترین شاعر عرب است.
زندگینامه نیما یوشیج
علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج ،۲۱ آبان ۱۲۷۴ خورشيدی در دهکده یوش بخش بلده شهرستان نور استان مازندران بدنیا آمد. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است. "شعر نو" عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود.وی در ۱۳ دی ۱۳۳۸ خورشیدی در شمیران تهران درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند.
پیش از علی اسفندیاری افراد دیگر، چون ابوالقاسم لاهوتی، تقی رفعت و ... بیرون از قالب های رسمی اشعاری سروده و منتشر کرده بودند. ولی نیما کسی بود که با دقت زیاد و صرف وقت ،بسیار آگاهانه تمام بنیاد ها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید.
نیما خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از او نداشت چون او را آزار میداد و کتک می زد.دوازده ساله بود که به همراه خانواده عازم تهران و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد. در مدرسه از بچهها کنارهگیری میکرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار میکرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد.
پس از پایان تحصیلات در مدرسه سنلویی نیما در وزارت دارایی مشغول کار شد. اما پس از مدتی این کار را مطابق میل خود نیافت و آن را رها کرد.
نیمایوشیج در جوانی عاشق دختری شد، اما به دلیل اختلاف مذهبی نتوانست با وی ازدواج کند.پس از این شکست او عاشق دختری روستایی به نام صفورا شد و میخواست با او ازدواج کند اما دختر حاضر نشد به شهر بیاید. بنابراین عشق دوم نیز سرانجام خوبی نیافت .سر انجام در سال ۱۳۰۵ با عالیه جهانگیر ازدواج کرد تا به گفته خود از افکار پریشان رهایی یابد. وی که در این زمان به دلیل بیکاری خانهنشین شده بود در تنهایی به سرودن شعر مشغول بود و به تحول در شعر فارسی میاندیشید اما چیزی منتشر نمیکرد.
در سال ۱۳۰۷ خورشیدی محل کار همسر نیما به آمل انتقال پیدا کرد. نیما نیز با او به این شهر رفت. یک سال بعد آنان به رشت رفتند. عالیه ، مدیر مدرسه بود .نیما نیز مدتی در دبیرستان حکیم نظامی شهرستان آستارا به امر تدریس مشغول بود.
علی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ خورشیدی نام خود را به نیما تغییر داد. نیما به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضا میکرد. در نخستین سالهای صدور شناسنامه نام وی نیماخان یوشیج ثبت شده است.
نیما در سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده را که یک سال پیش سروده بود در هفتهنامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند. این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانندملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت و شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.
نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسههای مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامههایی چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت.
نیما در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانهاش در یوش منتقل کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش ، بهجتالزمان اسفندیاری (درگذشته به تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶) و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفته است.(طاهباز نویسنده و مترجم بود و در طول سی و پنج سال ،به گردآوری بیش از بیست هزار برگ از دستنوشتههای نیمایوشیج پرداخت و با انتشار بیست و سه دفتر ، توانست مجموعه کامل شعرهای نیما و آثاری درباره او را منتشر سازد.وی در طول زندگی خود چند بار جوایز مختلف ادبی را از آن خود کرد که جایزه سیب طلایی دوسالانه براتیسلاوا برای کتاب «باز هم زندگی کنیم» از آن جمله است.)
آثار نیما یوشیج:
قصه رنگ پریده _منظومه نیما _خانواده سرباز _ای شب _افسانه _مانلی _افسانه و رباعیات _ماخ اولا _شعر من _شهر شب و شهر صبح _ناقوس قلم انداز _فریاد های دیگر و عنکبوت رنگ _آب در خوابگه مورچگان _مانلی و خانه سریویلی _مرقد آقا (داستان) _کندوهای شکسته (داستان) _آهو و پرندهها (شعر و قصه برای کودکان) _توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان)
زندگینامه نادر نادر پور
نادر نادرپور، ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران بدنیا آمد و در ۲۹ بهمن ۱۳۷۸ در لسآنجلس درگذشت.
وی فرزند «تقی میرزا» از نوادگان رضاقلی میرزا، فرزند ارشد نادر شاه افشار بود. نادرپور پس از به پایان رساندن دورهٔ متوسطه ، در سال ۱۳۲۸ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت.در سال ۱۳۳۱ پس از دریافت لیسانس از دانشگاه سوربن پاریس در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه به تهران بازگشت.وی از سال ۱۳۳۷ به مدت چند سال در وزارت فرهنگ و هنر در مسئولیتهای مختلف به کار مشغول بود.
در سال ۱۳۴۳، برای تکميل مطالعات خود در زبان و ادبيات ايتاليايی به آن سرزمين رفت و در شهرهای پروجا و رم به تحصيل پرداخت.
نادرپور در سال ۱۳۴۶ در کنار تعدادی از روشنفکران و نویسندگان مشهور در تاسیس کانون نویسندگان ایران نقش داشت و به عنوان یکی از اعضای اولین دوره هیات دبیران کانون انتخاب گردید.
پس از بازگشت به ايران، از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷، سمت سرپرستی گروه ادب امروز را در راديو تلويزيون ملي ايران عهده دار بود و برنامه هايي درباره زندگی و آثار نوآوران ادب معاصر ساخت که پاره ای از آنها سنديت تاريخی يافت و به شناساندن ادبيات امروزی ايران و جهان، ياری کرد. در مرداد ماه ماه ۱۳۵۹ از تهران به پاريس رفت و تا ارديبهشت ماه ۱۳۶۵ در آن شهر اقامت داشت. در همانجا، به عضويت افتخاری اتحاديه نويسندگان فرانسه برگزيده شد و در مجامع و گردهمايی های گوناگون شرکت نمود.
نادرپور بجز سرودن شعر ،شعرها و مقالههایی را از زبان فرانسه و ایتالیایی به زبان فارسی ترجمه کرده است.
آثار نادر نادرپور: چشمها و دستها ،دختر جام ،شعر انگور ،سرمهٔ خورشید ،گیاه و سنگ نه، آتش ،از آسمان تا ریسمان ،شام بازپسین ، صبح دروغین ، خون و خاکستر و...
زندگینامه مهرداد اوستا
محمدرضا رحمانی(مهرداد اوستا) در ۲۰ بهمن ۱۳۰۸ هجری خورشیدی در بروجرد بدنیا آمد.مهرداد اوستا در روز سه شنبه، ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۷۰، در حالی که مشغول تصحیح شعری در شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تالار وحدت بود دچار عارضه قلبی شد و درگذشت.
در سال ۱۳۲۰ و هنگامی که مهرداد نوجوانی دوازه ساله بود به همراه خانواده اش به تهران آمد و دوره دبیرستان خود را در یکی از دبیرستانهای شبانه این شهر به پایان رساند
وی تحصیلات دانشگاهی خود را از سال ۱۳۲۷ با ورود به دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران آغار کرد و ابتدا لیسانس معقول و منقول گرفت و سپس با ادامه دادن تحصیل، با مدرک فوق لیسانس در رشته فلسفه از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. از استادان وی می توان به بدیع الزمان فروزانفر اشاره کرد
مهرداد اوستا هم زمان با تحصیل در دانشگاه، به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد و به عنوان دبیر در چندین دبیرستان تهران به تدریس پرداخت
او در سالهای ۱۳۳۳ و ۱۳۴۵ دو بار ازدواج کرد که حاصل آن یک پسر و سه دختر بود.
هم زمان با ورود وی به دانشگاه شروع شد. در سال ۱۳۲۷ وی به عنوان مسئول ساماندهی کتابخانه ها و مقالات و کتابهای ادبی در وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) مشغول به کار شد. در ادامه به عنوان دبیر در چندین دبیرستان تهران به تدریس پرداخت
از سال ۱۳۳۳ و هنگامی که تنها ۲۵ سال سن داشت به عنوان جوانترین استاد به تدریس در دانشگاه (تهران) در رشتههای گوناگون علوم انسانی پرداخت. رشته های تدریس شده توسط وی شامل فلسفه، زبان فارسی، ادبیات فارسی، فلسفهی تاریخ، تاریخ هنر، تاریخ اجتماعی هنر، زیباییشناسی ، روش تحقیق در زیبای شناسی و تاریخ موسیقی می شد. نبوغ و پشتکار اوستا باعث شد تا در سال ۱۳۳۶ به عضویت "شورای بررسی رساله های دکترای دانشجویان دورهی دکتری ادبیات فارسی" درآید
سال ۱۳۳۳، سال آغاز تدریس وی در دانشگاه تهران، در همین سال نیز ازدواج کرد. سال ۱۳۳۵، با سباستین مونه فیلسوف شرق شناس فرانسوی آشنا شد. سال ۱۳۳۹، نخستین مجموعه شعر او به نام از کاروان رفته منتشر شد. سال ۴۴، سفر به اروپا سال ۵۱، دومین مجموعه شعر وی به نام شراب خانگی ترس محتسب خورده را در قالب قصیده منتشر کرد. پس از پیروزی انقلاب، سمتهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ریاست دانشگاه تهران، ریاست مجتمع عالی هنر و... را عهده دار شد. سال ۶۲،سفر به فرانسه داشت.
مطالعه شبانه روزی وی باعث گردید در مدت کوتاهی بر ادبیات فارسی، عرب و ادبیات جهان تسلط پیدا نماید و بهعنوان یکی از سخنرانان برنامه "مرزهای دانش" رادیو، که در آن زمان از وزینترین برنامههای رادیو بود؛ در کنار اساتید بزرگی همچون "محیط طباطبائی" و "ضیاءالدین سجادی" به سخنرانی بپردازد.
با این که طبع او بیشتر به قصیدهسرایی متمایل بود؛ در دیگر زمینههای شعر همانند غزل، مثنوی، دوبیتیهای پیوسته، رباعی و... نیز اشعار نابی سرود. او را در همان روزگار بزرگترین قصیدهسرای معاصر بعد از "ملک الشعرای بهار" دانستند. وی با تصحیح "دیوان سلمان ساوجی" در سن 22 سالگی انتشار نخستین مجموعه شعر خود با نام "از کاروان رفته" که گنجینه ارزشمندی از شعر مفاخر فارسی است، تحسین تمامی صاحبنظران را نسبت به خود برانگیخت. او در میان اساتید خود از "محمدعلى ناصح" بهرههای زیادی برد.
در سالهای بعد با خلق آثار "پالیزان" و "از امروز تا هرگز" قدرت نویسندگی وی را در حد "رامبو" و "بودلر" ارزیابی نموده و دکتر زرینکوب در نقد کتاب "پالیزان" ضمن تمجید از محتوای این اثر اظهار داشت: «مهرداد اوستا با خلق این اثر، سبک جدیدی را به سبکهای نگارش جهان افزوده است.
ژان پل سارتر از وی به عنوان "یکی از متفکران برجسته مشرق زمین" نام برده است. قصاید او با آثار ناصرخسرو، خاقانی و مسعود سعد پهلو میزند، ولی از نظر اندیشه آینهی زمانه است و ترکیبات و استعارات تازه و بدیع در آثارش موج میزند.
اوستا به تمامی دستگاهها و گوشههای موسقی ایرانی آشنائی دقیق داشت و درست نیم ساعت بعد از زمانی که در تالار وحدت چشم از جهان فروبست، در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران کلاس "تاریخ موسقی" داشت.
او در 17 اردیبهشت 1370 بر اثر عارضه قلبی درگذشت و پیکر وی در قطعهی مشاهیر ادب و هنر ایران در تهران به خاک سپرده شد.
زندگینامه مولوی
محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی در دوران حیات به القاب «جلالالدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده میشده است. در قرنهای بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانستهاند.مولوی در ششم ربیع الاول سال 604 هجری (قرن هفتم) در شهر بلخ دیده به جهان گشود و در روز یکشنبه پنجم جمادی الاخر سال 672 هـ قمری بر اثر بیماری ناگهانی که طبیبان از درمان آن عاجز گشتند به دیار باقی شتافت.
مولانا در ۳۷ سالگی عارف و دانشمند دوران خود شد و مریدان و مردم از وجودش بهرهمند بودند تا اینکه شمسالدین محمد بن ملک داد تبریزی روز شنبه ۲۶ جمادیالاخر ۶۴۲ نزد مولانا رفت و مولانا شیفته او شد. در این ملاقات کوتاه وی دوره پرشوری را آغاز کرد. در این ۳۰ سال مولانا آثاری برجای گذاشت که از عالیترین نتایج اندیشه بشری است. و مولانا حال خود را چنین وصف میکند:
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سر حلقهٔ بزم و باده جویم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچهٔ کودکان کویم کردی
مریدان که میدیدند که مولانا مرید ژندهپوشی گمنام شده و توجهی به آنان نمیکند، به فتنهجویی روی آوردند و به شمس ناسزا میگفتند و تحقیرش میکردند. شمس از گفتار و رفتار مریدان رنجید و در روز پنجشنبه ۲۱ شوال ۶۴۳، هنگامیکه مولانا ۳۹ سال داشت، از قونیه به دمشق رفت. مولانا از غایب بودن شمس ناآرام شد. مریدان که دیدند رفتن شمس نیز مولانا را متوجه آنان نساخت با پشیمانی از مولانا پوزشها خواستند.
پیش شیخ آمدند لابهکنان
که ببخشا مکن دگر هجران
توبهٔ ما بکن ز لطف قبول
گرچه کردیم جرمها ز فضول
مولانا فرزند خود سلطان ولد را همراه جمعی به دمشق فرستاد تا شمس را به قونیه باز گردانند. شمس بازگشت و سلطان ولد به شکرانهٔ این موهبت یک ماه پیاده در رکاب شمس راه پیمود تا آنکه به قونیه رسیدند و مولانا از گرداب غم و اندوه رها شد.
پس از مدتی دوباره حسادت مریدان برانگیخته شد و آزار شمس را از سر گرفتند.او سرانجام بیخبر از قونیه رفت و ناپدید شد و از تاریخ سفر و چگونگی آن کسی چیزی نمیداند.مولانا به شام و دمشق رفت اما شمس را نیافت و به قونیه بازگشت. او هر چند شمس را نیافت؛ ولی حقیقت شمس را در خود یافت و دریافت که آنچه به دنبالش است در خودش حاضر و متحقق است. مولانا به قونیه بازگشت و رقص و سماع را از سر گرفت و جوان و خاص و عام مانند ذرهای در آفتاب پر انوار او میگشتند و چرخ میزدند. مولانا سماع را وسیلهای برای تمرین رهایی و گریز میدید.
پس از غیبت شمس از زندگی مولانا، با صلاح الدین زرکوب دمخور گردید، الفت او با این عارف ساده دل، سبب حسادت عدهای گردید. پس از مرگ صلاح الدین، حسان الدین چلبی را به عنوان یار صمیمی خود برگزید. که نتیجه همنشینی مولوی با حسام الدین، مثنوی معنوی گردیده که حاصل لحظههایی از همصحبتی با حسامالدین میباشد.
آثار مولانا:
مثنوی معنوی ، غزلیات شمس، رباعیات ، فیه ما فیه ، مکاتیب ،مجالس سبعه
زندگینامه فاضل نظری
فاضل نظری در سال ۱۳۵۸ در شهر خمین واقع در استان مرکزی متولد شد. وی تحصیلات اولیه خود را در شهر خوانسار گذرانده است.
نظری دارای مدرک كارشناسی ارشد در رشته مدیریت صنعتی است و تا به حال علاوه بر چندین مجموعه شعری که منتشر کرده ، مسئولیت هایی هم در حوزه شعر فارسی داشته است. مشاور علمی جشنواره بین المللی شعر فجر شاید مهمترین این مسئولیت ها باشد.تا کنون از این شاعر جوان اما با تجربه کشورمان سه مجموعه شعر « اقلیت » ، « گریه های امپراطور » و « آن ها » توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده که هر کدام از این مجموعه ها به دلیل استقبال چندین بار تجدید چاپ شده اند. مجموعه های شعری او توسط سوره مهر در یک بسته بندی مجزا تحت عنوان « سه گانه شعری فاضل نظری » ارائه شده است. نظری علاوه بر ریاست حوزه هنری استان تهران ، عضو شورای عالی شعر مركز موسیقی و سرود نیز هست و در دانشگاه نیز تدریس می كند
زندگینامه ابراهیم منصفی
ابراهیم منصفی، شاعر، ترانه سرا، نویسنده، ملقب به رامی در سال ۱۳۲۴ در بندرعباس متولد شد و تیرماه ۱۳۷۶در سن پنجاه و دو سالگی با مرگی خودخواسته به زندگی اش پایان داد.
منصفی بدلیل جدايي زودهنگام پدر از مادر،سالهاي كودكي و نوجواني خود را با پدر و مادربزرگ پدري اش گذراند.
وي در سنين كودكي توانست استعداد سرشار و نبوغ ذاتي خود را بروز دهد و در سنين نوجواني ،به شعر و ترانه روي آورد. از سال ۱۳۴۷ بود که مجلات معتبری مانند خوشه وفردوسی نسبت به درج شعرهای آزاد او اقدام کردند.
رامی در سه فیلم کوتاه سینمای آزاد به کارگردانی حسن بنیهاشمی به عنوان بازیگر شرکت داشت. وی جایزهی اول سینمای آزاد برای فیلم نهنگ که نویسندهی آن نیز خود منصفی بود را دریافت کرد.
منصفی سه بار ازدواج کرد که حاصل دو ازدواج او جدایی زودهنگام بود و در ازدواج سوم صاحب سه دختر و یک پسر به نام بنیامین شد که مرگ بنیامین کوچک در پنج سالگی او را دچار اندوه و مصیبت بی پایانی کرد.
وي درتيرماه 1376 در بندرعباس با مرگی خودخواسته به زندگی اش پایان داد.
زندگینامه ملک الشعرای بهار
محمدتقی بهار در دوازدهم ربیع الاول ۱۳۰۴ ه. ق. در مشهد زاده شد.محمدتقی بهار، ملقب به ملکالشعرا، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامهنگار و سیاستمدار معاصر ایرانی است. پدر بهار با آنکه ملک الشعرای زمان خود بود دوست نداشت پسرش به شعر و شاعری روی آورد، اما علیرغم خواست پدر، بهار شاعری را از چهارده سالگی آغاز کرد. محمدتقی تخلص خود را از "بهار شیروانی"، یکی از شاعران عهد ناصرالدین شاه گرفت.بهار در روز اول اردیبهشت ۱۳۳۰، در خانه مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
در اوایل، اطرافیان فکر می کردند که او اشعار پدرش را به نام خودش می خواند و شاعر بودن بهار را باور نداشتند. سرانجام کار بهار با مدعیان به جایی رسید که قرار شد بهار به صورت بدیهه سرایی با لغاتی که مخالفشان می گویند، در حضور جمع شعری بسازد.
در مجلسی که به همین منظور ترتیب داده شده بود از بهار خواستند تا با چهار کلمه : چراغ، نمک ، چنار و تسبیح، چهار مصراع به وزن رباعی بگوید و بهار این رباعی را در چند لحظه ساخت:
به خرقه و تسبیح مرا دید چو یار
گفتا ز چراغ زهد ناید انوار
کس شهد ندیده است در کان نمک
کس میوه نچیده است از شاخ چنار
باز رباعی دیگری با این چهار کلمه مطرح شد: خروس، انگور، درفش، سنگ و او این رباعی را ساخت:
برخاست خروس صبح برخیز ای دوست
خون دل انگور فکن در رگ و پوست
عشق من و تو قصه مشت است و درفش
جور تو و دل صحبت سنگ است و سبوست
مهمترین اثر بهار دیوان اشعار اوست که به اعتباری کارنامهٔ عمر او نیز به شمار میرود. این دیوان در زمان حیات او به چاپ نرسید. جلال متینی از بهار نقل میکند که میخواسته است سرودههای خود را از صافی نقد بگذراند و منتخب دیوان خود را به چاپ برساند و از وزارت فرهنگ خواستار شده بود که دوتن آشنا با شعر و شاعری را برای پاکنویس اشعارش در اختیار او بگذارد، اما این تقاضا اجابت نشد.
در میان آثار تحقیقی بهار نیز سبکشناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی ممتاز است. این کتاب حاصل ۳۰ سال تتبع و تدریس استاد است. هنوز هم کتابی در این موضوع که بتواند با آن رقابت کند تألیف نشده است.
"بهار" ادب فارسی را نزد پدر آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر "ادیب نیشابوری" رفت. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدر در مجالس آزادی خواهان شرکت می کرد و در سال 1324 هـ.ق که نهضت مشروطه به پیروزی رسید، "بهار" بیست سال داشت.
"بهار" در دوره استبداد صغیر در خراسان به چاپ روزنامه خراسان پرداخت و بعد از فرار محمدعلی شاه که در همه شهرها جشن برپا شد، اشعاری سرود که در جشنهای ملی مشهد خوانده می شد.
او در سال 1328 هـ.ق در مشهد به انتشار روزنامه "نوبهار" پرداخت که به علت حملات تند بر ضد فشار روسها و دخالت آنان در سیاست داخلی کشور اهمیت خاصی داشت و پس از یک سال انتشار توقیف شد. بهار سپس روزنامه ای به نام "تازه بهار" را چاپ کرد که آن هم توقیف شد و بهار به تهران تبعید گردید.
پس از جنگ جهانی اول "بهار" که به تهران تبعید شده بود به مشهد بازگشت و چاپ روزنامه "نوبهار" را از سرگرفت. در سال 1332 هـ.ق به نمایندگی مجلس برگزیده شد و به تهران آمد و نزدیک سه سال به انتشار روزنامه "نوبهار" ادامه داد.
"بهار" در سال 1334 هـ.ق با ایجاد جمعیتی به نام "دانشکده"، شاعران و نویسندگان جوان را در آن جمعیت گرد آورد و در سال 1336 هـ.ق به انتشار مجله "دانشکده" دست زد. این مجله اگر چه بیش از یک سال دوام نکرد، اما از بهترین مجلات آن زمان بود.
"بهار" در دوره چهارم مجلس نیز به نمایندگی انتخاب شد و با مرحوم مدرس در صف اکثریت بود و از سران معروف گروه اکثریت به شمار می رفت.
"بهار" در ششمین دوره هم به نمایندگی مجلس رسید و بعد از آن دیگر به مجلس قدم نگذاشت.
بعد از این سالها "بهار" رو به تدریس و تعلیم آورد و هفده سال از عمر اخود را به دور از سیاست گذراند.
بعد از شهریور ماه 1320 هـ. ش مدتی به وزارت فرهنگ منصوب شد و وزارت او چند ماهی بیش نپایید. بهار در دوره پانزدهم هم به نمایندگی مجلس انتخاب شد و به مجلس رفت اما به سبب مبتلا شدن به بیماری سل برای معالجه به سوییس سفر کرد.
او پس از معالجه در 1328 هـ.ش به ایران بازگشت و در اول اردیبهشت ماه 1330 هـ.ش درگذشت.
زندگینامه رحیم معینی کرمانشاهی
رحیم معینی کرمانشاهی ،۱۵ بهمن ۱۳۰۴ در کرمانشاه بدنیا آمد.وی شاعر و نقاش، روزنامه نگار، نویسنده است.
وی کار ادبی را از سال ۱۳۲۰ آغاز کرد.و در سالهای ۱۳۳۲-۱۳۲۸ مدیر روزنامه «سلحشوران غرب» بود. از اوایل دهه ۱۳۳۰ کار ترانه سرایی خود در رادیو تهران را آغاز کرد.
از سال ۱۳۴۱به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفت کرد و تابلوهایی نیز به یادگار گذارد که از جمله تابلو حضرت مسیح (ع) با کار سیاه قلم است و در ضمن کارهای نقاشی به نظم شعر می پردازد و قسمتی از آثار ادبی و اجتماعی او در روزنامۀ سلحشوران غرب به چاپ رسید و داستان اختر و منوچهر را در چهار تابلو به رشتۀ نظم کشید و در آن حقایقی از اجتماع زمان را مجسم کرد.وی شاعری توانا و خوش ذوق و دوست داشتنی است و ضمن سرودن شعر ، چندی به تصنیف سازی پرداخت و تصانیف او که توسط خوانندگان رادیو خوانده می شد از شهرت به سزایی برخوردار گردید.
استاد معینی کرمانشاهی قبلا "عشقی" و بعد از مدتی "شوقی" و سپس "امید" و بالأخره "معینی" را برای تخلص برگزید.
آثار رحیم معینی کرمانشاهی:
ای شمع ها بسوزید، فطرت، خورشید شب، حافظ برخیز و ...
زندگینامه فریدون مشیری
فریدون مشیری در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران به دنیا آمد و پس از نیم قرن حضور در فضای شعر زمانه اش ، سرانجام در آبان ماه 1379 در سن 74 سالگی بر اثر بیماری، چشم از جهان فرو بست و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
فریدون مشیری از دوران نوجوانی به شعر علاقمند شد و ازهمان سالها شعر سرودن را آغاز کرد بطوری که دراولین سالهای دوران دانشجویی دفتری از غزل و مثنوی داشت و از 1330 به بعد آثارش را انتشار داد و علاقمندان بسیاری پیدا کرد.
مشیری سالهای اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران بود و سپس به علت ماموریت اداری پدرش به مشهد رفت و بعد از چندسال دوباره به تهران باز گشت و سه سال اول دبیرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبیرستان ادیب رفت و سالها بعد در رشته ادبیات فارسی وارد دانشگاه تهران شد ولی پس از ازدواج، تحصیل را ادامه نداد و به کار مشغول شد. وی از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود.مشیری در سالهای پس از آن نیز تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله سپید و سیاه و زن روز را برعهده داشت. اولین مجموعه شعرش با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی با مقدمه محمد حسین شهریار و علی دشتی به چاپ رسید (نوروز سال ۱۳۳۴).
مشیری توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و در پی همین دلبستگی طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت، در کنار هوشنگ ابتهاج،سیمین بهبهانی وعماد خراسانی سهمی بسزا در پیوند دادن شعر با موسیقی، و غنی ساختن برنامه گلهای تازه رادیو ایران در آن سالها داشت.
آثار فریدون مشیری:
تشنه طوفان ، گناه دریا ، نایافته ، ابر ، ابر و کوچه ، بهار را باور کن ، پرواز با خورشید ، از خاموشی ،مروارید مهر ، آه باران ، سه دفتر ، از دیار آشتی ، با پنج سخنسرا ، لحظهها و احساس ، آواز آن پرنده غمگین ، تا صبح تابناک اهورایی و...
زندگینامه هنری لانگ فو
هنری وادزورث لانگفلو متولد 25 آوريل 1807 ،شاعر آمریکایی بود.هنري وادزورث لانگ فلو، در هشتم ماه مه 1882 در سن هفتاد و پنج سالگی به دليل بیماری درگذشت.
نخستين سرودهاش را در سن چهارده سالگي منتشر كرد. لانگفلو با پايان دوران متوسطه، به اروپا رفت.او به مدت پنج سال و نیم به تدریس زبانهای مدرن در "بودوان" و نيز هفده سال تدریس همین رشته در دانشگاه "هاروارد" پرداخت و همزمان، برخي سرودههايش را منتشر كرد و بیشتر سروده هایش پس از این دوران بود.
او دو بار ازدواج كرد، و به هر دو همسرش نیز عشق میورزید، و هر دو بار، تنها مرگ بود كه موجب جداییشان شد.
سرودههاي لانگ فلو، افزون بر تفكر، تغزُّل و نكتههاي ارشادي، آميخته با مفاهيم احساسي، فلسفي، خيالانگيز و گرايشهاي اخلاقي بود.
هنري وادزورث لانگ فلو، سرانجام در هشتم ماه مه 1882 و در سن هفتاد و پنج سالگی به دليل بیماری "پریتونیت" درگذشت و تنها در پنج روز پایان زندگي بود كه بیماری او را از پا انداخت.
زندگینامه گوته
یوهان ولفگانگ فون گوته در 28 آوگوست 1749 در شهر فرانکفورت (Frankfurt am Main) آلمان به دنیا آمد و در 22 مارچ 1832 بر اثر عفونت ریوی در شهر وایمار درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
از وی آثارهایی بی شمار نظیر شعر، رمان، مقاله های ادبی، نمایشنامه، تحقیق و نظریه های علمی و نقدهای اجتماعی-سیاسی به جای مانده است، امروزه نامش به عنوان اسطوره ای ادبی برای کشور آلمان یر سر زبان ها می آید. گوته را همچنین به عنوان یکی از بهترین نویسنده و رومان نویسهای قرون 18 و 19 میلادی می شناسند.
یوهان ولفگانگ در کنار پدرش و معلم خصوصیاش بسیاری از معلومات را ، از جمله زبانهای لاتین، یونانی ، فرانسوی ، انگلیسی و عبری فرا گرفت.
او بین سالهای ۱۷۶۵-۱۷۶۸ در لایپزیگ به تحصیل حقوق پرداخت و در آنجا به اشعار کریستین فورشتگوت گلرت علاقه پیدا کرد. پس از سال ۱۷۶۸ ، گوته به زادگاهاش بازگشت و مدتی نیز در دارمشتات بود.
گوته پس از اینکه تعدادی از آثار بزرگش را به پایان رساند، سال ۱۷۷۵ به وایمار رفت و در آنجا بین سالهای ۱۷۷۶-۱۷۸۶ (یعنی حدود ۱۰ سال) وزیر حکومت شد. سپس او تا سال ۱۷۸۸ به ایتالیا رفت و در آنجا به تحصیل هنر و مجسمهسازی باستانی پرداخت. او خود را از جمله با کارهای میکل آنژ و رافائل مشغول کرد.
سال ۱۷۸۸، گوته به وایمار بازگشت و تقریباً باقی عمرش را در آنجا گذرانید، هرچند که زندگی او در آنجا با جنگهای زمان ناپلئون روبهرو شد. گوته در وایمار به تحصیل زبانهای فارسی و عربی و همچنین قرآن پرداخت و شیفته اشعار حافظ شد.
آثار گوته:
ورتر ، فاوست ، اگمونت ، نغمه های رومی ، سفرنامه ایتالیا ، تئوری رنگها ، دیوان غربی شرقی و ...
زندگینامه کبیر هندی
کبیر عارف، متصوف و شاعر پر آوازهی هندی، در سال 1398 میلادی در واراناسی بدنیا آمد و در سال 1448 چشم از جهان بست.
کبیر با بیانی شیوا اندوختههای غنی و معنوی خود را در شعر هایش روان ساخته است. معانی عمیق اخلاقی و عرفانی شالودهی شعرهای او را ساخته اند.شعرهای او جایگاه شایان ذکری در موسیقی کلاسیک هندی دارد.
او در خانواده ای بافنده ، متولد شده و در خانواده ای مسلمان رشد میکند اما روایتهای متعددی در بارهی زندگی او وجود دارد. او در بین مسلمانها و هندیها از مقام مخصوصی برخوردار است و گاه در هم آمیزندهی فلسفهی این دو آیین شناخته میشود.
اشعار کبیر به همت لیلا فرجامی شاعر و مترجم، توسط انتشارات آهنگ دیگر در سال 1389 به فارسی برگردانده و روانهی بازار شده است.
زندگینامه کارو
کارو دِردِریان در سال1304 در همدان بدنیا آمد و در جولای 2007 ، کارو یا همان کاراپِت دِردِریان ، در آســایشگاهی به نام "دهــکده ی مریم" در دل کَلیفورنیای آمریکا جان ســپرد . پیکرش را 7 روز در ســردخانه نگهداشــتند و چهارشــنبه بیست و پنجم جولای در گورستان "گلندل" به خاک ســپردند.
کارو متولد شهر همدان بود اما در بروجرد و اراک نیز زندگی کرده بود.آنها بعد مرگ پدر مدتی را در مراغه و تبریز میگذرانند و مدتی بعد به تهران کوچ میکنند. کارو از نسل نخست شاعران نیمایی است.کارو یکبار ازدواج کرد و از همسرش جدا شد. او سه فرزند دارد.
کارو در سال 1306 در خانواده ای با 8 فرزند به دنیا آمد.ویگن خواننده ایرانی نیز برادر وی بود. او با برادرش ویگن رابطهٔ بسیار صمیمانهای داشته است.
کتابهای کارو:
شکست سکوت،نامههای سرگردان،برادرم ویگن،سایهٔ ظلمت،سمفونی سرگردانی یک انسان،خاطرات یک گورکن،ماسهها و حماسهها،پروازهای فکر،دو بیتی ها،کفرنامه
زندگینامه مجتبی کاشانی
مجتبی کاشانی در سال1327 در شهرستان مشهد متولد شد .ایشان بعنوان شاعر ، محقق و نویسنده و مشاور مدیریت عمومی و صنعتی فعالیت داشته اند و از سال ۱۳۴۹فعالیت ادبی خود را در زمینه شعر و نویسندگی آغاز نمودند و صاحب امتیاز و مدیر مسئول فصلنامه یاوری بوده اند.
مجتبی کاشانی بنیانگذار « جامعه یاوری فرهنگی » است که هدف آن ایجاد مدارس و مراکز آموزشی و فرهنگی در مناطق محروم کشور است.این موسسه در زمان حیات ایشان بیش از ۲۰۰ مجتمع آموزشی ساخته است.
مقالات و شعرهای مجتبی كاشانی سرشار از حس انسان دوستی، عشق و امید است.مرحوم کاشانی از جمله افرادی بود که برای بلوغ فرهنگ مدیریت درکشورمان تلاش فراوان کرد. او علاوه بر بنیان گذاشتن « جامعه یاوری فرهنگی » در زمینه ی مدیریت منابع انسانی نیز مطالعاتی انجام داد.محتبی کاشانی پس از سالها مطالعه درباره ی مدیریت ژاپنی و تطبیق آن با آموزه های ایرانی، نظریه ای را سامان داد که از آن به عنوان «نقش دل در مدیریت» یاد می کرد وبا همین نام نیز کتابی منتشر ساخت.او در نظریهاش تاکید میکند که انسان سه مرکز یا عامل برای انجام کار دارد. جسم او، دل او و مغز او هر سه، در بوجود آمدن نتیجهٔ کار نقش دارند و از فعالیت هریک فرآوردهای حاصل میشود:
فرآوردۀ دل: انگیزه
فرآوردۀ مغز : اندیشه
فرآوردۀ جسم : کار عملیاتی و فیزیکی
سرانجام در غروب پاییـزی 23 آذرماه 1383 جان به جان آفرین تسلیم کرد و روح سراسر عشق و ایمانش به آسمان ابدیت پرواز كرد!...
قسمتی از وصیتنامه مجتبی کاشانی:
درود بر خداند که مرا آفرید و قلب از آفرینش یاد و عشق خود را در قلب من جای داد...
حاصل عمر من برای ملتم و برای کشورم تا این تاریخ ۲۰۰ مجتمع آموزشی است که با پول مردم و دوستانم در جامعه یاوری ساختیم.
پنج کتاب شعر که برای مردم و به عشق خداو آن ها سروده شده استو تعدادی کارخانه منظم و بهداشتی شده و هزاران کارگر و کارمند و متخصص فرهنگ یافته صنعتی است .امیدوارم از آنها پاسداری شود.
عاقبت در دام می افتیم ما
دام ما ای کاش در کوی تو باد
تیر ما هم از کمانی می رسد
آن کمان ای کاش ابروی تو باد
کتابهای مجتبی کاشانی :
به همین آسانی ، پل ، دانه باشیم نه سیب ، به آیندگان ، خویش را باور کن ،باران عشق ،روزنه و...
زندگینامه علیرضا قزوه
" عليرضا قزوه " در بهمن 1342 در گرمسار به دنيا آمد . تحصيلات مقدماتي را در زادگاهش به پايان رساند . قزوه از سال 1365-1364 به سمت ادبيات عرب کشيده شد . و رساله فوق ليسانس او در زمينه ادبيات و شعر معاصر تاجيکستان مي باشد . قزوه در 1377 به عنوان رايزن فرهنگي تاجيکستان انتخاب شد .
قزوه در قالب شعر سپيد و غزل ، اشعار زيبا ، محکم و دلنشيني دارد .
قزوه همچنين در نويسندگي و تاليف نيز دستي توانا دارد .
وی تاکنون در مسئووليت هاي مختلفي چون : واحد ادبيات (شعر) حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي ، مسئووليت صفحه ادبي روزنامه اطلاعات (بشنو از ني) ، همکاري با رايزني فرهنگي ايران در کشور تاجيکستان ، دبير کنگره سراسري شعر دفاع مقدس در استان کرمانشاه و ... را برعهده داشته است .
کتابهای علیرضا قزوه: از نخلستان تا خیابان ، عشق علیه السلام ، با کاروان نیزه ، سوره انگور ، قطار اندیمشک و ترانه های جنگ ، پرستو در قاف و...
زندگینامه فردوسی
حکیم ابوالقاسم حسن پور علی توسی نامور به فردوسی ،بر پایه دیدگاه بیشتر پژوهشگران امروزی، در سال ۳۱۹ شمسی هجری خورشیدی (۳۲۹ ه.ق./۹۴۰ میلادی) در روستای باژ (پاز امروزی) در شهر طوس خراسان دیده به جهان گشود.محمدامین ریاحی، با درنگریستن گفتههایی که فردوسی از سن و ناتوانی(«کنون عمر نزدیك هشتاد شد/امیدم به یک باره بر باد شد»و «کنون سالم آمد به هفتاد و شش/غنوده همه چشم میشار فش» خود را هشتادساله و بار دیگر هفتاد وشش ساله خواندهاست) خود یاد کردهاست، این گونه برداشت کردهاست که فردوسی میبایستً پیش از سال ۳۹۸ ازجهان رفته باشد.پس از مرگ، از به خاکسپاری پیکر فردوسی در گورستان مسلمانان جلوگیری شد و سرانجام در باغ خود وی یا دخترش در طوس به خاک سپرده شد.
نام و آوازه فردوسی در همه جای جهان شناخته شده و ستوده شدهاست. شاهنامهٔ فردوسی به بیشتر زبانهای زنده جهان برگردانده شدهاست.شاهنامه پر آوازه ترین سروده فردوسی و یکی از بزرگ ترین نوشتههای ادبیات کهن فارسی میباشد. فردوسی برای سرودن آن نزدیک به پانزده سال -بر پایه شاهنامهٔ ابومنصوری- تلاش نمود ، و سر انجام آن را در سال ۳۷۲ خورشیدی به پایان رساند. فردوسی از آنجا که به گفت خودش «هیچ پادشاهی سزاواری پیشکش شدن شاهنامه را نیافته بود («ندیدم کسی کش سزاوار بود»)»، برای چندی آن را پنهان نگه داشت و در این زمان بخشهای دیگری نیز به شاهنامه افزود.
پس از گذشت ده سال (نزدیک به سال ۳۸۲ هجری شمسی در سن شست و پنج سالگی) فردوسی که تهی دست شده بود و فرزندش را نیز از دست داده بود، بر آن شد که شاهنامه را به«سلطان محمود» پیشکش کند. ازاین رو ویرایش نوینی از شاهنامه را آغاز کرد و بخشهایی از شاهنامه را که در ستایش پیشینه کهن و شاهان باستانی ایران بودند ، را با سرودههایی در رسای «سلطان محمود» و نزدیکانش جایگزین کرد. ویرایش دوم در سال ۳۸۸ هجری شمسی پایان یافت (به باور تقیزاده در سال ۳۸۹) که نزدیک به پنجاه هزار تا شست هزار بیت داشت. فردوسی آن را در شش یا هفت نسک برای سلطان محمود فرستاد.
به گفته خود فردوسی«سلطان محمود» به شاهنامه نگاه نکرد و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخشهای دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر به پشیمانی و به امید بخشش بودن برخی از نزدیکان «سلطان محمود» مانند «سالار شاه» پرداختهاست.
در همان سالهای آغازین پس از مرگ فردوسی ناسازگاری و کینه ورزی با شاهنامه آغاز شد که بیشتر به سبب سیاستهای ایران ستیزانه دربار عباسیان و مدارس نظامیه پدید آمد.سلطان محمود پس از چیرگی بر ری در سال ۴۰۷ شمسی، مجدالدولهٔ دیلمی را به سبب خواندن شاهنامه سرزنش کردهاست (ریاحی ۱۳۸۰، ص ۱۶۰). نویسندگانی نیز، مانند فرخی سیستانی («گفتا که شاهنامه دروغ است سربهسر») و معزی نیشابوری («من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ/از کجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر») گرفته تا انوری («در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر/هر کجا آید شفا شهنامه گو هرگز مباش») فردوسی را سرزنش کردهاند. گمان میرود که اینان به سبب خوشنود سازی سردمداران ایران ستیزی که از فردوسی دل خوشی نداشتهاند، شاهنامه را دروغ، پر از کاستی، یا بیارزش دانستهاند.
بعد از انقلاب نیز فردوسی در میان چهر های شاخص دشمنانی داشت ،مانند مرتضی مطهری:فردوسی با شاهنامه افسانهای خود که کتاب شعر (یعنی تخیّلات و پندارهای شاعرانه) است خواست باطلی را در مقابل قرآن عَلم کند؛ و موهومی را در برابر یقین بر سر پا دارد. خداوند وی را به جزای خودش در دنیا رسانید، و از عاقبتش در آخرت خبر نداریم.
به سبب زیاد بودن شمار دوستداران فردوسی در رده جهانی، پژوهشهای فراوانی دربارهٔ وی و شاهنامه انجام گرفتهاست. ژول مول، تئودور نولدکه، سید حسن تقیزاده، هانری ماسه، فریتز ولف، عبدالحسین نوشین، محمد قزوینی، و ایرج افشار از دسته به نام ترین پژوهشگران دربارهٔ فردوسی هستند.
زندگینامه فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد به سال 1313 در تهران متولد شد.فروغ فرخزاد در ۲۴ بهمن ۱۳۴۵ در سن ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل بدرود حیات گفت.
فروغ با مجموعههای «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد. وی در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعه «تولدی دیگر» تحسین گستردهای را برانگیخت، سپس مجموعه «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران به عنوان شاعری بزرگ تثبیت نماید.فروغ فرخزاد در روز ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ هنگام رانندگی با اتوموبیل جیپ شخصیاش، بر اثر تصادف در جاده دروس-قلهک در تهران جان باخت. جسد او، روز چهارشنبه ۲۶ بهمن با حضور نویسندگان و همکارانش در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
آرزوی فروغ ار زبان خودش: «آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است» «من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان میبرند، کاملا واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم.»
آثار فروغ:
اسیر ، دیوار ، عصیان ، تولدی دیگر ، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
زندگینامه غاده السلمان
غادة أحمد السمان نویسنده، شاعر و متفكر سوری در سال 1942 در دمشق متولد شد.
پدرش مرحوم دکتر احمد السّمان، رئیس دانشگاه سوریه و در يک دورهی زمانی وزیر آموزش و پرورش بود که خویشاوندی دوری با نزار قبانی شاعر معروف دارد.
نخستین كارهای غاده السمّان تحت نظارت و تشویقهای پدرش در نوجوانی به چاپ رسید.تحصیلات دانشگاهی را در رشته ی ادبیات انگلیسی از دانشگاه سوریه به پایان رساند و فوق لیسانس خود را در دانشگاه آمریكایی بیروت و دكتری ادبیات انگلیسی را در دانشگاه لندن گذراند.
نخستین مجموعه ی قصه ی او با نام «چشمانت سرنوشت من است» در سال 1963 منتشر شد.
در سال 1969 با دكتر بشیرالداعوق ازدواج كرد كه صاحب انتشارات «دارالطلیعه» و استاد دانشگاه و مدیر سابق بانك است.
اثر «به تو اعلان عشق میكنم» كه در سال 1976 به چاپ رسید،از مجموعه قصههای اوست كه او را به عنوان یك زن نویسنده به جهان معرفی كرده است. غاده السمّان، زنی است كه با هویّت زنانهاش اشعاری ساده و فصیح را با افكاری منحصر، به جهان تقدیم كرده است و در قصههایش از دردها و رنجهای مردم لبنان سخن رانده است. «كوچ بندرهای قدیمی» مجموعه قصه كه در سال 1973 چاپ شد. اگرچه غاده السمّان در عرصههای مختلف ادبی فعالیت دارد، امابیشتر به عنوان نویسنده مشهور است.
رمان «كابوسهای بیروت» نیز در سال 1976به چاپ رساند.مجموعه قصه او با نام «ماه چهارگوش» در سال 1998 از سوی دانشگاه آركانزاس آمریكا برنده ی جایزه ی ادبی شد. و رمان دیگر او با نام «بیروت 75» به زبان اسپانیولی در سال 1999 جایزه ی ملی اسپانیا را به خود اختصاص داد.
از دیگر آثار او میتوان به مجموعه شعرهای «عشق» 1973، «شهادت میدهم برخلاف باد» 1987، «غمنامهای برای یاسمنها» 1996، «زنی عاشق در میان دوات» 1995، «ابدیت، لحظه عشق» 1999 نام برد. بیشتر آثار او در ایران به وسیله ی دکتر عبدالحسین فرزاد ترجمه و انتشار یافته است
زندگینامه فخرالدین عراقی
شیخ فخرالّدین ابراهیم بن بزرگمهر بن عبدالغفار همدانی، معروف به فخرالّدین عراقی ۶۱۰ ه.ق در کمیجان اراک بدنیا آمد و در هشتم ذیقعدة سال ۶۸۸ ه. ق در شهر دمشق درگذشت.
عراقي يکي از بزرگترين شاعران و عارفان زمان خویش بود. وی در نثر فارسي کتاب بسيار معروفي به نام "لمعات"در تصوف تأليف کرده است که در نهايت شور و زیبا نوشته شده است و انشاي عاشقانه بسيار لطيفي دارد.
فخرالدین عراقی پس از تکمیل آموزش قرآن برای ادامة تحصیل از کمیجان به همدان رفت و در آنجا تحصیل کرد.وی در کودکی قرآن را از بر نمود و میتوانست آن را به آواز شیرین و درست قرائت کند. وقتی که هفده ساله بود به هندوستان رفت و به شاگردی شیخ بهاء الدین زکریا درآمد و بعد از مدتی با دختر او ازدواج کرد.
بعد از مرگ شیخ بهاءالدین در حالیکه، عراقی را جانشین خود کرده بود عراقی عزم مکه و مدینه کرد، و پس از حج در قونیه، به خدمت صدرالدين قونيوي رسید. وی پس از سالها اقامت در روم جانب شام رفت و در هشتم ذیقعدة سال ۶۸۸ ه. ق در شهر دمشق چشم از جهان فروبست.
زندگینامه فرخی یزدی
محمد فرخی یزدی، شاعر و روزنامهنگار آزادیخواه و دموکرات صدر مشروطیت . در سال 1267 در یزد دیده به جهتن گشود. وی سردبیر نشریات زیادی از جمله روزنامه طوفان بود. او همچنین نماینده مردم یزد در دوره هفتم مجلس شورای ملی بود و در شب25 مهر ماه 1318 در زندان قصر کشته شد. مدفن او نامعلوم است.
فرخی علوم مقدماتی را در یزد فرا گرفت. قدری در مکتبخانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد تحصیل نمود. فرخی تا حدود سن ۱۶ سالگی تحصیل کرد و فارسی و مقدمات عربی را آموخت. وی در حدود سن ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه یزد میسرود، از مدرسه اخراج شد.
فرخی شاعری را از کودکی آغاز نمود. فرخی خود معتقد بود که طبع شعرش از مطالعه اشعار سعدی بخصوص رباعی زیر به شعر میل کردهاست.
در نوروز سال ۱۳۲۷ هجری قمری، فرخی(برخلاف سایر شعرای شهر که معمولاً قصیدهای در مدح حاکم و حکومت وقت میساختند) شعری در قالب مسمط ساخت و در مجمع آزادیخواهان یزد خواند. در پایان این مسمط ضمن بازخوانی تاریخ ایران، خطاب به ضیغمالدوله قشقایی حاکم یزد چنین گفت:
خود تو میدانی نیم از شاعران چاپلوس
کز برای سیم بنمایم کسی را پایبوس
لیک گویم گر به قانون مجری قانون شوی
بهمن و کیخسرو و جمشید و فریدون شوی
به همین مناسبت حاکم یزد دستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند. تحصن مردم یزد در تلگرافخانه شهر و اعتراض به این امر موجب استیضاح وزیر کشور وقت از طرف مجلس شد. ولی وزیر کشور بهکلی منکر وقوع چنین واقعهای شد. دو ماه بعد فرخی از زندان یزد فرار کرد و شعر زیر را با ذغال بر دیوار زندان نگاشت:
به زندان نگردد اگر عمر طی
من و ضیغمالدوله و ملک ری
به آزادی ار شد مرا بخت یار
برآرم از آن بختیاری دمار
فرخی درباره دوخته شدن لبانش سرودهاست:
شرح این قصه شنو از دو لب دوختهام
تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام
در اواخر سال ۱۳۲۸ هجری قمری، فرخی به تهران کوچ نمود و در آنجا مقالات و اشعار مهیجی را در باره آزادی در روزنامهها به نشر سپرد. وی در جریان جنگ جهانی اول، رهسپار بغداد و کربلا شد، در آنجا تحت پیگرد انگلیسیها قرار گرفت. وی هنگامی که به طور ناشناس عزم ورود به ایران، از طریق موصل را داشت به دست سربازان روسیه مورد سوء قصد قرار گرفت. در دوران نخست وزیر وثوقالدوله، با قرارداد ۱۹۱۹ مخالفت نمود و به همین سبب مدتها در زندان شهربانی محبوس شد. با وقوع کودتای سوم اسفند، همراه با بقیه آزادیخواهان بازهم مدتی را در باغ سردار اعتماد زندانی گردید.
فرخی در سال ۱۳۰۰ شمسی در تهران روزنامه طوفان را منتشر ساخت. طوفان در طول مدت انتشار بیش از پانزده مرتبه توقیف و باز منتشر شدهاست. گاه نیز به سبب زندانی شدن فرخی، انتشار روزنامه دچار وقفه گردیدهاست. در مواقعی که روزنامه طوفان توقیف میشد، فرخی با در دست داشتن مجوز و امتیاز سایر روزنامهها همچون «پیکار»، «قیام»، طلیعه آئینه افکار» و «ستاره شرق» مقالات و اشعار خود را منتشر مینمود.
در سال ۱۳۰۷ خورشیدی، فرخی یزدی به عنوان نماینده مجلس شورای ملی در دوره هفتم قانونگذاری، از طرف مردم یزد انتخاب گردید و به همراه محمدرضا طلوع، تنها نمایندگان بازمانده در جناح اقلیت را تشکیل دادند. با توجه به اینکه تمامی بقیه وکلا حامی دولت رضاشاه بودند، فرخی مرتبا از سایر وکلا ناسزا میشنید و حتی یکبار در مجلس توسط حیدری، نماینده مهاباد مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفت. از آن پس با اظهار اینکه حتی در کانون عدل و داد نیز امنیت جانی ندارد، ساکن مجلس شد و پس از چند شب، مخفیانه از تهران فرار نمود.
وی از طریق شوروی به آلمان رفت و مدتی در نشریهای به نام «پیکار» که صاحبامتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت. در ملاقاتی با عبدالحسین تیمورتاش فریب وعده او را خورد و از طریق ترکیه و بغداد به تهران بازگشت و بلافاصله تحت نظر قرار گرفت. اندکی بعد به بهانه بدهی به یک کاغذفروش ابتدا به زندان ثبت و سپس به زندان شهربانی افتاد. همزمان پروندهای با اتهام «اسائه ادب به مقام سلطنت» برای وی تشکیل گردید. ابتدا به ۲۷ ماه و پس از تجدید نظر به سی ماه زندان محکوم شد و به زندان قصر منتقل گردید.
فرخی در زندان قصر و ظاهرا در شهریور ۱۳۱۸ به طور عمدی مسموم شد. بنا به اظهار دادستان محاکمه عمال شهربانی، فرخی در بیمارستان زندان، بوسیله تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی کشته شد. اگرچه گواهی رئیس زندان حاکی از فوت فرخی بر اثر ابتلا به مالاریا و نفریت است. مدفن فرخی نامعلوم بوده، ولی احتمالا در گورستان مسگرآباد بطور ناشناس دفن شدهاست.
برگرفته از: حسین مکی ـ مقدمه دیوان فرخی یزدی
زندگینامه محمدرضا عبدالملکیان
محمد رضا عبدالملکیان در سال 1331 در شهرستان نهاوند متولد شد . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در همين شهرستان ادامه داد و پس از ادامه تحصيل در رشته كشاورزي ، با اخذ درجه ليسانس « مهندسي كشاورزي » در سال 1357 در موسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران به كار مشغول و در سال 1363 به وزارت كشاورزي منتقل شد.
او تحصيلات خود را تا مقطع كارشناسي ارشد در رشته مديريت ادامه داد و در حال حاضر به عنوان مديركل دفتر آموزشهاي رسمي و حرف كشاورزي مشغول كار است.عبدالملكيان كار شعر را از دورة دبيرستان آغاز كرد و در سال 1354 نخستين مجموعه شعرش را منتشر كرد. او طي بيش از 30 سال فعاليت شعري علاوه بر چاپ و انتشار چندين عنوان مجموعه شعر ، عهده دار مسئوليتهاي گوناگون فرهنگي و ادبي نيز بوده است و از جمله در حال حاضر مدير عامل دفتر شعر جوان ،عضو هيئت مديره انجمن شاعران ايران و عضو شوراي عالي خانه هنرمندان است.پسر وی گروس عبدالملکیان نیز شاعر می باشد.
آثار محمد رضا عبدالملکیان:
مه در مه ،ريشه در ابر ،رباعي امروز ، ردپاي روشن باران ، آوازهاي اهل آبادي، گزيده ادبيات معاصر ،ساده با تو حرف ميزنم و ...
زندگینامه گروس عبدالمالکیان
گروس عبدالملکیان ،متولد ۱۳۵۹شاعر معاصر و جوان ایرانی،فرزندمحمد رضا عبدالملکیان شاعر ایرانی است.
گروس عبدالملکیان از شاعران حرفه ای سالهای اخیر است که به سبب سادگی لحن و سهل و ممتنع بودن خیال شعرهایش مورد توجه مخاطبان بوده، کتاب های شعر عبدالملکیان جوایز متعددی را در این سالها کسب کرده اند.مجموعهٔ نخست او پرندهٔ پنهان (1381) جایزهٔ شعر کارنامه را از آن خود کرد و مجموعهٔ دومش رنگهای رفتهٔ دنیا (1383)جایزهٔ کتاب سال شعر جوان را. همچنین او یکی از برگزیدگان جشنواره شعر فجر و سرو بلورین بوده است.
کتابهای گروس عبدالملکیان:
پرندهٔ پنهان ، رنگهای رفتهٔ دنیا ، سطرها در تاریکی جا عوض می کنند و...
زندگینامه صائب تبریزی
میرزا محمّدعلی صائب تبریزی شاعر اوايل قرن يادهم هجري است.وی بزرگترین غزلسرای قرن یازدهم هجری است.صائب هشتاد سال زندگی کرد و در اصفهان دیده از جهان فروبست.
پدر او تاجری معتبر بود و خانوادهٔ صائب جزو هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباسآباد اصفهان ساکن شدند.
صائب ابتدا از حكيم ركن الدين مسعود كاشاني، متخلص به مسيح، كه از افاضل حكما و اطباء و شعراي عصر خود بود، كسب معلومات كرده است. او سپس نزد حكيم شرف االدين حسن شعايي اصفهاني رفته و به تحصيل علوم مشغول گشته است.
صائب در سال ۱۰۳۴ هـ . ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسنالله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز با خود همراه بود.
در سال ۱۰۴۲ ه.ق صائب به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. شاه عباس دوم صفوی به او مقام ملکالشعرایی داد. صائب هشتاد سال زندگی کرد و هم در اصفهان دیده از جهان فروبست. درگذشت او در سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ ه.ق بودهاست. آرامگاه او در اصفهان، در محلهٔ لَنبان، در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود. مقبرهٔ صائب در باغچهای در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شدهاست قرار دارد.
زندگینامه صوفی عشقری
لامنبی عَشقَری در سال ۱۲۷۱ خورشیدی در شهر کابل دیده به جهان گشود و در نهم تیر سال ۱۳۵۸ خورشیدی در ۸۷ سالگی با زندگی بدرود گفت.
وی هنوز نخستین سالهای کودکی را سپری نکردهبود که پدر، مادر و برادرش را از دست داد.
او از ۱۸ سالگی به شاعری روی آورد. در سال ۱۲۹۳ خورشیدی غلام نبی نخستین شعرش را به تخلص عشقری سرود. بسیاری از اشعارش در روزنامههای آن زمان به چاپ رسید و ۷۰ سال تمام به شاعری پرداخت.
در سال ۱۳۳۵ شغل صحافی را برگزید و با کتاب سروکار پیدا نمود و بعداً بزمهای شاعرانه برپا مینمود و بالاخره در ۹ سرطان ۱۳۵۸ خورشیدی صوفی غلام نبی عشقری به عمر هشتاد و هفت سالگی درگذشت و در شهدای صالحین به خاک سپرده شد.
سبک شعر عشقری در دو گونه بود. دستهای از اشعار او در سبک ادبی استوار هستند و دستهای دیگر با بهرهگیری از واژگان زبان عامیانه سروده شدهاست.
زندگینامه صفای اصفهانی
محمد حسین صفای اصفهانی در سال 1231 - 1269 هجری - در فریدون شهر متولد شد.صفا در سال ۱۳۱۴ بیمار شد و این بیماری که تا زمان مرگش بطور انجامید .وی در سال ۱۳۲۲ ه.ق درگذشت.
صفا در اغاز جوانی به تهران رفت و هنوز بیست سال نداشت که به مسلک تصوف گرائید . وی پس از چندی با میرزا محمد رضا مستشار الملک وزیر خراسان آشنا شد وهمراه وی به مشهد رفت و در این شهر سکونت گزید. اقامت طولانی مدت صفا در مشهدتا زمان مرگ ادامه یافت و پس از درگذشت مستشار الملک، فرزندش میرزا علی محمد مؤتمن السلطنه که به حکومت خراسان رسیده بود همچنان صفا را گرامی داشت.صفا درطول زندگی خود گوشه نشینی و عزلت پیشه نمود و در سراسر عمر تجرد اختیار کرد.شهرت صفای اصفهانی در غزل های زیبا و دلکش اوست که دارای وزن خاصی است و بههمین سبب چهره مشخصی به این شاعر صوفی مسلک بخشیده است. در اشعار صفا رگههایی قوی از تصوف و عرفان نیز مشاهده می شود که از روحیه گوشه نشینی و درویشانه شاعر نشأت می گیرد.
آثار به یاد گار مانده از این شاعر غزل سرا عبارت است از دیوان اشعار وی مشتملبر غزل، قصیده ،رباعی و یک مثنوی به سبک گلشن راز شیخ محمود شبستری.
زندگینامه سیدعلی صالحی
سید علی صالحی متولد 1/1/1334 روستای مَرغاب، ايذه بختياری، خوزستان. که از سال 1358 در تهران اقامت دارند.
آثار سيد علی صالحی در شعر تا امروز به چاپ پنجم هم رسيده و برخی از اشعار او به زبانهای انگليسی، ايتاليايی، آلمانی، فرانسه، سوئدی، ارمنی، عربی، ترکی و کردی نيز ترجمه شدهاند.
وی در سال 1369 تا 1379 دبير سرويس ادبی و صفحه شعر مجله "دنيای سخن". وی در سال 1382 به عنوان سردبير، يک شماره مجله "معيار ادبی" را منتشر کرد که متعاقبا ممنوعالمصاحبه و از ادامه کار در مجله محروم میشود.
کتابهای سید علی صالحی :
سمفونی سپيدهدم ، از آوازهای کوليان اهوازی ، دريغا ملا عمر ... ، دعای زنی در راه که تنها میرفت ، آسمانیها ، روياهای قاصدک غمگينی که از جنوب آمده بود ، آخرين عاشقانههای ریرا ، سفر بخير مسافر غمگين پاييز پنجاه و هشت ، ساده بودم، تو نبودی، باران بود ، نشانیها ، عاشق شدن در دیماه مُردن به وقت شهريور ، پيشگو و پياده شطرنج ، منظومهها و...
زندگینامه شیخ بهائی
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهائی در ۸ اسفند ۹۲۵ - ۶ ذیحجه ۹۵۳ هجری - در اصفهان دیده به جهان گشود . وی دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. در حدود ۹۵ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بر جای مانده است. به پاس خدمات وی به علم ستارهشناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹ را به نام او سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد.
شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و مستشرقین ، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است.
وی در سال 1030 هجری - در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مقبرهٔ علی ابن موسی الرضا جنب موزه آستان قدس دفن کردند. هماکنون قبر وی بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و رواق امام خمینی در یکی از رواقها که به نام خودش معروف می باشد است.
آثار شیخ بهایی:
جامع عباسی ، الزبده فی الاصول ، اربعین ، مثنوی سوانح الحجاز (نان و حلوا) ، کشکول ، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین ، جامع عباسی ، الاثنا عشریه ، مفتاح الفلاح ، حدیقة هلالیه و...
زندگینامه ویلیام شکسپیر
ویلیام شکسپیر در ۲۳ آوریل سال ۱۵۶۴ در استراتفورد انگلستان متولد شد. وی شاعر ، نویسنده، بازیگر و نمایشنامه نویس منحصر به فرد است و برخی او را بزرگترین نمایشنامه نویس تمام دوران میدانند. ویلیام شکسپیر به تاریخ ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی درگذشت و جسد او دو روز پس از آن در کلیسای مقدس ترینتی به خاک سپردند . او حتی قطعهای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر روی آن حک شدهاست : به خاطر حضرت مسیح از کندن خاکی که اینجا را احاطه کرده خودداری کن ، خجسته باد کسی که این خاک را رها کند و نفرین باد کسی را که استخوانهای مرا بردارد.
شکسپیر در دوران جوانی به لندن به سراغ تماشاخانه های مختلف رفت و در آنجا به حفاظت اسبهای مشتریان مشغول شد ولی کم کم به درون تماشاخانه راه یافت و به تصحیح نمایشنامه های ناتمام پرداخت و کمی بعد روی صحنه تئاتر آمد و نقشهایی را ایفا کرد . بعدا وظایف دیگر پشت صحنه را به عهده گرفت .در آن دوره هنرپیشگی و نمایشنامه نویسی حرفه ای محترم و محبوب تلقی نمی شد و طبقه متوسط که تحت تأثیر تلقینات مذهبی قرار داشتند ، آن را مخالف شئون خویش می دانستند .در آن زمان بود که شکسپیر قطعات منظومی سرود که باعث شهرت او شد و در سال 1594 دو نمایش کمدی در حضور ملکه الیزابت اول در قصر گوینویچ بازی کرد و در 1597 اولین کمدی خود را به نام "تقلای بی فایده عشق" در حضور ملکه نمایش داد و از آن به بعد نمایشنامه های او مرتباً تحت حمایت ملکه به صحنه تئاتر می آمد.
با دو چکامهای که شکسپیر در سالهای ۱۵۹۳ و ۱۵۹۴ به چاپ رساند اشعار او زودتر از نمایشهایش چاپ شدند همینطور باید گفت که بیشتر غزلهای وی باید در این سالها نوشته شده باشند و نمایشهای او پس از سال ۱۵۹۴ نمایان شدهاند و او به طور کلی هر دو سال یکی را ارئه نمود که هریک شامل سرود و آهنگهایی بسیار زیبایی میشدند .
نمایشهای ابتدایی شکسپیر شامل : هنری چهارم ، تیتوس آندرونیکس ، رویای شبی در نیمهٔ تابستان ، بازرگان ونیز و ریچار دوم میشود که همگی در میانه و اواخر دهه ۱۵۹۰ تاریخ گزاری شدهاند.
همینطور بعضی از تراژدیهای مشهور او که در اوایل دهه ۱۶۰۰ گفته شدهاند شامل : اتللو ، شاه لیر و ماسبت میشود. در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر به استراتفورد برای استراحت بر میگردد و با وجود آن به نوشتن ادامه میدهد که دورهٔ رمان و کمدی-استراتژی او به حساب میآید مانند: طوفان، هنری هشتم ، سیمبلاین و داستان زمستان. درمورد غزلیات او میتوان گفت که نخستین بار در سال ۱۶۰۹ به چاب رسیدند.
بعد از مرگ شکسپیر به سال ۱۶۱۶ هیچ نسخهٔ جمع آوری شدهای از آثار شکسپیر وجود نداشت ،و بعضی از آنها در نسخههایی مستقل چاپ شده بودند که همانها هم بدون نظارت ویرایش او بود. و در سال ۱۶۲۳ دو تن از اعضای هیئت شکسپیر جان همینگز و هنری کاندل نسخهای جمع آوری شده از تمام نمایشهایش که مورد تصحیح و رسیدگی قرار گرفته شده بود به چاپ رسید که فیرست فالیو first folio نام گرفته شد .
.: Weblog Themes By Pichak :.